ایلیا جونایلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

رویای کودکی

پدر

عسلم روز مرد و روز پدر نزدیکه ،یه عااااااااااااالمه دلم گرفته چون که دیگه بابا جونی (بابای مامانی) پیشمون نیست تو شش ماهه بودی که باباجونی فوت کرد و الان پنج ماهه که پیشمون نیست .خیلی مهربون بود خیلی هم تورو دوست داشت .خیلی دلم تنگ شده براش ، البته تو یه بابا بررگ مهربون دیگه داری که ایشالا صد ساله بشه و یه بابای خوب که خیلی دوست داره.اخه وقتی دنیا ومده بودی و ساعتای خوابت تنظیم نبود از ساعت یازده شب تا سه بیدار بودی و معمولا این بابایی بود که بغلت میکرد و باهات راه می رفت و برات لالایی هم میخوند چون من در طول روز خیلی باهات به خاطر شیر خوردنت باهات کلنجار میرفتم اخه یه کوچولو شیر میخوردی و زود خوابت میبرد زندگی مامانی .خلاصه همش تو بغل ماما...
13 خرداد 1391

ایلیا داره بزرگ میشه

ایلیاخان ما ده ماهه شد : فسگلی چهار تا دندون داره و چهار دست و پا بدو بدو میکنی عزیزم ،دیگه اینکه خیلی خوش اخلاقی همچنان نفس همشه همین طوری بمونیا،قول بده.عاشق حمومی و تا صدای آب مشنوی بدوبدو تو حمومی دیرو جشن عقد عمه رویا بود و تو از صبح ساعت هشت از خواب بیدار شدی و تا ساعت یازده شب پر انرزی و خنده رو بودی و کلی هم تو سالن دل ما رو آب کردی یه عااااااااااااااااااااااااااالمه عاااااااااااااااشقتم . ...
13 خرداد 1391

ایلیا و پسر خاله

ایلیاخان خان بالاخان یه پسر خاله داره که هردو متولد امسالند البته علیرضا(پسر خاله مذکور) 5ماه تقریبا از ایلیا کوچیکتره ، الان که دارم برات می نویسم نه ماه و شانزده روز و هشت ساعت و .... و الان تو بغل مامانی نشستی و داری آواز می خونی:آآآآآااااااادددددددددددددددو....... اولین بار که علیرضارو دیدی عشقم فکر می کردی که عروسکه ،ذل زده بودی بهش و هچی نمی گفتی و بعد می خواستی بگیریش و مثل بقیه عروسکات که باهاشون یه سره کشتی می گیری می خواستی چپ و راستش کنی طفلک علیرضا ،الان علیرضا 4ماهه شده و. تازه واکسن زده و مامانیش میخواد ختنش کنه .خوشگل و تپل خاله ،اینم عکس شما دو تا که عید گرفتم ایلیای شش ماهه و علیرضادو ماهه: گل کوچولوی ما که هنوز ختنه...
6 خرداد 1391
1